قصاب عاشق و دختر عاشق تر . . .

چهارشنبه 87 بهمن 30 ساعت 8:0 صبح


عشق دختر، قصاب را از خود بیخود کرده بود نزد دختر رفت و خواست به او نزدیک شود
دختر گفت : علاقه ای که من به تو دارم بیش از علاقه تو به من است ؛ اما از خدا می ترسم !
قصاب گفت : چرا من از خدا نترسم؟! و توبه نمود
هوا گرم و سوزان بود ، تشنگی شدیدی بر قصاب عارض شد ، در این هنگام پیامبر آن زمان را دیده و درخواست کمک  کرد. پیامبر گفت : بیا از خدا بخواهیم ابری بفرستد  تا در سایه آن راه برویم و به آبادی برسیم . قصاب گفت : من که کار خیری نکرده ام تا دعایم قبول شود .
پیامبر گفت :
من دعا می کنم و تو آمین بگو . پس از دعا ناگاه  ابری آمد و بر سر آنها سایه افکند و چون به نقطه جدایی رسیدند ، قصاب از پیامبر خدا حافظی کرد که به خانه خود برود ابر هم بالای سر او رفت .
پیامبر خدا نزد قصاب بازگشت و به او گفت :
ابر بالای سر تو آمد ، بگو چه عملی انجام داده ای ؟ قصاب جریان را بازگو نمود و ....
در همین رابطه از حضرت ختمی مرتبت (ص) می فرمایند:" توبه کننده نزد خدا مقام و منزلتی دارد که برای احدی از مردم  چنان منزلتی وجود ندارد "
(به نقل از قصه های دلنشین  ، کاظم سعید پور ، نشر جمال ، چاپ دوم ، ص 46 با  دخل و تصرف )

التماس دعا


نوشته شده توسط : علی انصاری

نظرات دیگران [ نظر]



لیست کل یادداشت های این وبلاگ

زلال که باشی آسمان در تو پیداست ...
سایتهای اینترنتی همسریابی
فتأمل . . .
آیت الله محمدتقی بهجت از زبان آیت الله محمود امجد
iran win via atoms
محدثین در کنار هم . . .
سگ شایسته ی اهانت نیست !
قصاب عاشق و دختر عاشق تر . . .
پیام های بدون فکر ...
اغننا . . .
آرامش ذهنی
لیوان مشکلات . . .
هم راهی برای هم سازی 1 . . .
اینجا محرم است . . .
پیام رهبری . . . جنایت هولناک رژیم صهیونیستی در غزه و قتلعام صد
[همه عناوین(44)]